داستان انگیزشی “بنی آدم اعضای یک گوهرند”
بودا به دریچه بهشت رسید. در آنجا مردم منتظرش بودند. آنان در را گشودند و به او خوشامد گفتند. اما بودا پشتش را به در بهشت کرد و به دنیا نگاه کرد، به میلیونها روحانی که در راههای مشابهی بودند در حال کشمکش، بدبختی، اضطراب و در تلاش برای رسیدن به دروازه بهشت.
دربان بهشت گفت: لطفا بفرمایید، ما منتظر شما بودیم.
اما بودا گفت: چگونه میتوانم وارد شوم در حالی که دیگرن هنوز نرسیده اند؟ من منتظر میمانم. چطور ممکن است دستهایم به در برسند در حالی که هنوز پاهایم نرسیده اند؟!! من منتظر میمانم و صبر میکنم، دستها به تنهایی نمیتوانند وارد بهشت شوند.
اگر من صد بار سعادت کامل را بچشم
باز تا زمانی که یک نفر دیگر از آن
بهره مند نباشد خود را خوشبخت احساس نمیکنم.
مولیر