کتاب تابستان روایت آدمهاست.شخصیتهای این کتاب بی آنکه بخواهند و دستی در این سرنوشت داشته باشند، گرد هم آمدند تا روایتگر داستانی باشند که در هیچ خوب و بد مطلقی وجود ندارد.
آدمها در این کتاب می شکنند، فرو می ریزند، می جنگند و از نو می سازند تا زندگی دوباره ای را آغاز کنند.
منا معیری نویسنده ای خوش قریحه و زیبا قلم است که نامش برای علاقمندان عرصه ادبیات داستانی آشناست. نویسنده ای که چرخش قلم او در مسیر روایت و توصیف روابط انسانی و اجتماع باعث خلق آثاری ماندگار شده است.
قصه این کتاب در مورد پستی و بلندیهای چند خانواده است. سنت و مدرنیته ای که هر کدام باری بر دوش می کشند.
گلنوش رخشان به خاطر اخراج ناعادلانه از دانشگاه آینده روشنش را در سراشیبی سقوط میبیند. خشم و کینه او از تمام کسانی که به نظرش گناهکار این ماجرا هستند باعث میشود تا چشم روی همه چیز ببندد و سخت اعتماد کند. اما سرنوشت بازیهای دیگری برایش رقم زده است. او ناچار میشود اعتماد کند، بیاموزد و از نو ساختن را تجربه کند. آن هم در کنار مردی که بیشتر از هر چیزی در زندگی به شغل و اعتبارش اهمیت میدهد و آدمها برایش مثل کلیدهایی هستند که قفلهای مورد نیازش را باز میکنند. مردی که ناخواسته درگیر گذشته گلنوش رخشان میشود.
مطالعه این کتاب جذاب را از دست ندهید.
در بخشی از این کتاب زیبا میخوانیم:
آستینهای پیراهنش از بعد از ظهر تاخورده مانده بود. دکمه های لباسش را باز کرد و سمت اتاق خوابشان رفت. زیر نور کمرنگ چراغ خواب، میتوانست تینا را با بلوز و شلوار راحتی سفیدش ببیند. لبه دیگر تخت نشست و سرش را میان پنجه گرفت. صدای مادرش دوباره و دوباره در سرش پیچید: اگه عاشقش بودی درک میکردم که نتونی ازش دست بکشی. اما اینطور نیست. تو عاشق تینا نیستی و هیچوقت نبودی. خودش را روی تخت بالا کشید و بازوهایش را بغل کرد.
کتاب تابستان منا معیری از انتشارات سخن به چاپ رسیده است.