داستان انگیزشی الجار ثم الدار شکستن کشتی… یک کشتی در یک سفر دریایی در میان طوفان در دریا شکست و غرق شد و تنها دو مرد توانستند نجات یابند و به جزیره کوچکی شنا کنند. دو نجات یافته نمی دانستند چه کاری باید بکنند، اما هر دو موافق بودند که …
بیشتر بخوانید »انتخاب: داستان کسانی که میخواهند در جامعه تأثیرگذار باشند
داستان انگیزشی انتخاب داستان انگیزشی انتخاب داستان همه انسان هایی است که می خواهند به بهترین نحو در جامعه موثر واقع شوند. داستان… همگی به صف ایستاده بودند تا از آنها پرسیده شود. نوبت به او رسید و پرسیدند: دوست داری بر روی زمین چه کاری شوی؟ او …
بیشتر بخوانید »بنی آدم اعضای یک گوهرند
داستان انگیزشی “بنی آدم اعضای یک گوهرند” بودا به دریچه بهشت رسید. در آنجا مردم منتظرش بودند. آنان در را گشودند و به او خوشامد گفتند. اما بودا پشتش را به در بهشت کرد و به دنیا نگاه کرد، به میلیونها روحانی که در راههای مشابهی بودند در حال کشمکش، …
بیشتر بخوانید »داستان سوزن و نخ
داستان انگیزشی سوزن و نخ روزی پادشاهی به دیدار استادی بزرگ رفت. او برایش هدیه ای نیز آورده بود. یک جفت قیچی الماس نشان که بسیار گرانبها، گمیاب و بی نظیر بود. زمانی که به استاد رسید، بر روی پاهایش افتاد و هدایایش را تقدیم نمود. معلم شهیر قیچی ها …
بیشتر بخوانید »صورت حساب بیمارستان
صورت حساب بیمارستان روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی میکرد که برای گذراندن زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی میکرد. از این خانه به آن خانه میرفت تا شاید بتواند پولی به دست آورد. روزی متوجه شد که تنها یک سکه ۱۰ سنتی برایش باقیمانده است و این در حالی بود …
بیشتر بخوانید »داستان انگیزشی معلم؛ مظهر دشواری
داستان انگیزشی معلم مرد پیری در منطقه ای زندگی میکرد. او مظهر دشواری ها بود. او مردی تندمزاج، کثیف و ستیزه جو بود. همچنین به هیچ طریقی تمایلی به پاکیزگی و یا کمک نداشت. هیچ کس نمیتوانست با او سازگاری داشته باشد. سرانجام پس از ماهها تلاش مأیوسانه برای هماهنگ …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه پرواز فرشته
داستان انگیزشی پرواز فرشته او با چشمان رو به پایین، سر به سوی زمین راه میرفت. وقتی که مرا دید، سخنی گفت و من نظرش را جلب کردم. او ژولیده و ژنده بود. او گفت: خانم من گرسنه هستم. او خیلی مودب بود. به نرمی به او گفتم: پولی در …
بیشتر بخوانید »احساس مفید بودن
احساس مفید بودن زنی سالخورده، کشان کشان راهی را می پیمود که ناگهان جوانی سر رسید و از او سراغ مغازه ای را گرفت. زن پس از مدتی پرحرفی نتوانست آدرس را درست و حسابی شرح دهد. لذا پیشنهاد کرد جوان را همراهی کند. راه افتادند و مشغول صحبت شدند. …
بیشتر بخوانید »یک فرشته چه شکلیه؟
یک فرشته چه شکلیه؟ تا به حال فکر کرده اید که یک فرشته چه شکلی است؟ اگر کسی از شما بخواهد آن را نقاشی کنید چطور میتوانید؟ کوربه یکی از نقاشان سبک رئالیسم در این مورد میگوید: من نمیتوانم یک فرشته را نقاشی کنم، چون هرگز یک فرشته را ندیده …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه “کور یا بینا؟”
کور یا بینا؟ وقتی که نشستم تا مطالعه کنم، نیمکت پارک خالی بود. در زیر شاخه های طویل و پیچیده درخت بید کهنسال، دلسردی از زندگی دلیل خوبی برای اخم کردن شده بود. چون دنیا میخواست مرا در هم بکوبد. پسر جوانی با نفس بریده به من نزدیک شد. درست …
بیشتر بخوانید »