تورگینف و مرد فقیر
روزی ایوان تورگینف نویسنده مشهور روس با فقیری برخورد کرد که از او صدقه خواست. وی میگوید: من به تمام جیبهای خود دست زدم ولی چیزی نبود.
فقیر همچنان انتظار می کشید و دست دراز شده اش کمی منقبض و لرزان. در حالی که پریشان و ناراحت شده بودم دست کثیف او را گرفتم و فشردم و گفتم: برادر از دست من عصبانی نشو، چیزی همراهم ندارم.
فقیر چشمان قرمز شده اش را بالا آورد، تبسمی کرد و گفت: تو مرا برادر خطاب کردی و این در حقیقت هدیه ای است که به من دادی.
جهان وطن من است و همه بشریت قبیله من
جبران خلیل جبران