Breaking News

جنبش عدم خشونت

جنبش عدم خشونت مهاتما گاندی

جنبش عدم خشونت

انقلاب و خیزش استقلال طلبانه هندوستان به رهبری گاندی در نوع خود بی نظیر و بدیع است. بر خلاف تمام انقلابها و حرکتهای آزادی خواهانه، گاندی برای اولین بار از استراتژی عدم خشونت یا اهیسما استفاده کرد.

او در این باره می گوید: من به راههای خشونت بار اعتراض دارم، حتی اگر در مسیر نیکی از این راهها استفاده شود، نیکی حاصل از آن موقتی و گذرا می باشد، ولی شری که نتیجه آن است، ماندگار و همیشگی است. خشونت هرگز خشونت را محو نمی کند بلکه تنها بر شدت آن می افزاید.

عدم خشونت و ترس با یکدیگر جمع نمی شوند. می توان مردی غرق در سلاح را تصور کرد که در دل ترسوست. داشتن اسلحه، به معنای وجود رگه هایی از ترس در انسان است. اما عدم خشونت حقیقی بدون وجود بی باکی خالص در روح فرد میسر نیست.

گاندی همواره می گفت: دست شستن از خشونت برای افراد قوی دشوار نیست. این ضعیفان هستند که چنین کاری را غیر ممکن می دانند، چرا که عدم خشونت یعنی عشق ورزیدن به کسانی که از ما متنفرند و ابراز همدردی توأم با شکیبایی در مقابل خشن ترین دشمنان.

 

کتابها و داستانها و نوشته های خود را به صورت رایگان در وبسایت شیمیدان ایرانی منتشر کنید.

 

این سختترین آموزه ای است که فرد می تواند در زندگی فرا گیرد. به همین دلیل است که بهاگاوادگیتا می گوید اگر می خواهید شجاعان را بیابید، کسانی را جستجو کنید که قادر به بخشودند و اگر می خواهید قهرمانان را بیابید، کسانی را بجویید که قادرند در مقابل نفرت، عشق بورزند.

در میان کوههای خشن و صخره ای استان مرزی شمال غربی هند، رهبر بزرگی به ظهور رسید که نزد مردم به گاندی مرزی شهرت یافت. این فرد عبدالغفار خان بود. برخاسته از جامعه ای که قانون آن چشم در مقابل چشم و دندان در مقابل دندان بود. مردم او -پاتان ها- مردمی بی باک و جنگجویانی پرشور بودند که عشق به آزادی وجودشان را شعله ور ساخته بود.

وقتی گاندی تصمیم گرفت به مرز شمالی برود، همه مردم هند نگران سلامتی او شدند و دوستانش گفتند: اینها مردمی خشن هستند. دیدار آن ها چه فایده ای دارد؟ جنگیدن تنها چیزی است که بلدند.

گاندی پاسخ داد که من نیزجنگجویم، می خواهم به آن ها بیاموزم که چطور بدون خشونت و ترس بجنگند.

جمعیتی از پاتان های اسلحه بر دوش، کنجکاوانه گرد این مرد کوچک اندام با آن لنگی که به خود پیچیده بود، حلقه زدند تا ببینند چه می گوید. به نرمی پرسید: آیا می ترسید؟ اگر نمی ترسید، پس چرا با خود اسلحه حمل می کنید؟

پاتان ها مات و مبهوت تنها خیره اش شدند، تا به حال کسی جرئت نکرده بود این چنین با آنها حرف بزند. گاندی ادامه داد:

من هیچ ترسی در دل ندارم، به همین دلیل مسلح نیستم و اهیسما یعنی همین…

عبدالغفار خان اسلحه اش را کنار گذاشت و پاتان ها به تبعیت از رهبر خود به عده ای از شجاعترین پیروان راه عشق بدل شدند، راه عشقی که گاندی به آنان عرضه داشته بود.

مقالات خود را به صورت کاملا رایگان در وبسایت شیمیدان ایرانی منتشر کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

− دو = یک