داستان دختر جوان عصبانی دختر جوانی با صورت برافروخته و در حالی که می لرزید نزد استادش آمد. او با شرمساری گفت: من در مشاجره با یک دوست، سخنانی تند و ناخوشایند بر زبان آوردم و صدایم چنان از خشم بالا گرفت که مانند رعد آسمان، رعب انگیز شد. به …
بیشتر بخوانید »