آخرین خبرها

هدیه شکرگذاری

هدیه روز شکرگذاری

هدیه

سالها پیش در یکی از اعیاد شکرگذاری، خانواده جوانی با احساسی شوم از خواب برخاستند. آنان به جای اینکه در انتظار روزی خوش و شایسته سپاس باشند، یکی از روزهای تیره زندگی خود را انتظار می کشیدند.

این وضعیت دشوار ابتدا به یأس و ناامیدی و آنگاه به مبادله کلمات خشن و غیر قابل تحمل میان پدر و مادر انجامید. هنگامی که خشم و افسردگی میان والدین شدت گرفت، پسر خانواده نیز احساس بی پناهی و درماندگی کرد.

آن گاه فرشته اقبال با صدایی بلند و غیر منتظره در را کوفت، پسر در را گشود. مردی بلند قد را بر آستانه در دید. آن مرد، در حالی که سبدی انباشته از غذای بوقلمون، نان شیرینی، سیب زمینی، قوطی های کنسرو و همه مایحتاج روز شکرگذاری در دست داشت با لبخند از او استقبال کرد.

پدر خانواده در ابتدا نمی خواست، هدیه را بپذیرد. اما آن مرد گفت: ببینید، من فقط مامور توزیع هستم. و در حالی که لبخند می زد سبد را در دستان پسر خانواده جا داد و عازم رفتن شد. در آن لحظه بود که زندگی پسر جوان برای همیشه دگرگون شد. او از این عمل ساده محبت آمیز، آموخت که همیشه جای امیدواری هست و مردم واقعا مهربانند. ین احساس سپاس تاثیر عمیقی در وی داشت و با خود عهد کرد که روزی به چنان مقام و مرتبه ای برسد که بتواند همین عمل را نسبت به دیگران انجام دهد.

هنگامی که سن این پسر به ۱۸ سالگی رسید، وفای به عهد را آغاز کرد. با این که درآمد او بسیار اندک بود، اما با پس انداز توانست مقداری مواد غذایی برای دو خانواده نیازمند که آنها را می شناخت تهیه کند. آن گاه لباس کهنه ای پوشید و به در خانه آنان رفت و تصمیم گرفت خود را به عنوان مامور توزیع جا بزند و خوراکی ها را به آنان هدیه کند.

خانواده نیازمند اولی عبارت بودند از یک زن با ۶ بچه. آن زن هنگام تحویل هدایا گفت: تو از جانب خدا آمده ای و اینها هدایای خداوند است.

مرد جوان پاسخ داد: نه، من فقط مامورم، بدانید که مورد محبت هستید و چنانچه روزی شرایط برایتان مساعد شد لطفا همین هدایا را به فرد نیازمند دیگری ببخشید.

هنگامی که مرد جوان آنجا را ترک کرد، از این احساس همیستگی و کمک به دیگران اشک در چشمانش حلقه زد. وقتی با اتومبیل خود از آنجا دور میشد، چهره شاد و خندان اعضای آن خانواده را در آینه دید و در خود احساس غرور کرد و دانست که این دور تسلسل همچنان ادامه خواهد یافت.

این سرآغاز نهضتی بود که تا امروز همچنان ادامه دارد. او هدیه ای را که به خانواده اش داده بودند به دیگران رد کرد، و به آنان یادآور شد که شایسته احسان و محبت بوده و می توانند روزی نظیر آن هدایا را به دیگران رد کنند، و انجام این کار، تنها به کمی درک و مقدار زیادی تلاش و کوشش نیازمند است.

زندگی نامه جین اوستین را از سایت شیمیدان ایرانی بخوانید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

÷ یک = شش