مغز قادر است میزان درد را کم یا زیاد کند. دانشمندان امیدوارند بتوانند با بهره گیری از این قابلیت مغز، میزان درد را در مبتلایان به دردهای مزمن کنترل کنند. دیوید لیندن استاد علوم اعصاب دانشگاه جان هاپکینز در این مورد میگوید: مغز این توانایی را دارد که مثلا بگوید عه! این اطلاعاتی که در مورد درد الان برایمان ارسال شد چقدر جالب هستند! خوب زیر نظر بگیرشان و کاملا به آنها توجه داشته باش! یا برعکس بگوید عجب اطلاعات به درد نخور و بی خودی هستند. محلشان نگذار و کاری به پبامهای درد دریافتی نداشته باش.
ما بارها شاهد مواردی از این دست در شرایط بحرانی بوده ایم. مثلا سربازان بسیاری را در میدان جنگ دیده ایم که اصلا متوجه نمیشوند زخمی شده اند یا در مورد برخی دیگر از افراد، افزایش میزان آدرنالین خون باعث میشود شدت دردی که این افراد تجربه میکنند بسیار کاهش پیدا کند.
هنگامی که محققان دانشگاه براون برای کشف دلیل رخ دادن مواردی از این قبیل سرگرم تحقیق بودند، متوجه شدند که برخی افراد میتوانند به انجام کارهایی دست بزنند که عملا درد را فیلتر میکند. استفانی جونز استادیار علوم اعصاب دانشگاه براون در همین رابطه میگوید: بین بخش پیشین مغز (که بخش کنترل امور اجرایی مغز است) و بخش حساس آن (که وظیفه فیلتر کردن اطلاعات جمع آوری شده از محیط را بر عهده دارد) یک بده بستان و هماهنگی وجود دارد. وی متوجه شده است که با آموزش تکنیکهای کسب آرامش به افراد مبتلا به دردهای مزمن میتوان مسیر درد و نوع واکنشی را که مغز آنها به درد از خود نشان میدهد تغییر داد.
تغییر مسیر درد چه محاسنی دارد؟
از جمله دستاوردهای دیگری که محققان در این سری تحقیقات به دنبال ان هستند، کشف سایر مزایایی است که با سیم کشی مجدد مغز میتوان نصیب افراد مختلف کرد. به عنوان مثال، به کمک این شیوه درمانی میتوان مسیر الکتریکی مغز را ردیابی کرد و از آن برای اجرای آسانتر امور دیگری از قبیل مدیریت بهتر داروهای ضددرد بهره گرفت.
موسسه علوم اعصاب و رفتار انسانی Semel وابسته به دانشگاه کالیفرنیا، یکی از معدود مراکز درمانی منتخبی است که از تحریک مغناطیسی سیستم عصبی (TSM) برای درمان افسردگی استفاده میکند. این شیوه درمانی که در آن، پالسهای مغناطیسی مستقیما به اعماق مغز بیماران ارسال میشوند، توسط سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) نیز تایید شده است.
دکتر ایان کوک، مدیر برنامه کلینیکی و تحقیقات افسردگی دانشگاه کالیفرنیا میگوید: ما در واقع سرگرم تغییر نحوه چینش مدارهای مغز و نحوه تعامل آنها با یکدیگر هستیم. مغز، اندامی است که به طرز شگفت آوری میتوان در آن تغییرات ایجاد کرد. در واقع، هربار که افراد افراد چیز جدیدی را می آموزند، تغییر فیزیکی جدیدی در مغز آنها ایجاد میشود که میتوان این تغییر را تشخیص داد. احساسات، نقش بسیار مهمی در نحوه درک درد، بازی میکنند و بنابراین شیوه های درمانی مشابه، میتوانند به کشف روشهایی برای کنترل درد در آینده منجر شوند که بر اساس آنها اصلا به هیچ دارویی نیاز نباشد.
هرچه درک ما از نحوه عملکرد مغز افزایش یابد، به همان میزان نیز امکان انجام ابداعات نوآورانه افزایش می یابد و اگر به مرحله ای برسیم که بتوانیم مسیر درد را در مغز مجددا سیم کشی کرده و ان را به مسیر دلخواه خودمان هدایت کنیم، در آن صورت میتوانیم از این راه منافع فوق العاده ای را نصیب جامعه کنیم. مغز عضو خارق العاده و شگفت انگیزی است، بنابراین آینده بالقوه ای که میتوان برای علوم مرتبط با شناسایی مغز متصور شد، بسیار امیدوار کننده و در عین حال هیجان انگیز است.